نتایج جستجوی عبارت «اسماعیل چهارراهی ده‌زیر آباده طشک مدرسه شهید آیت‌الله صدرِ بدر ۱۳۶۳/۱۰/۱۹ ۱۳۶۳/۱۲/۲۴» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 65 -خاطراتی از برادر شهید اکبر ربیعی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد اکبر ربيعي »
در آخرین اعزام به جبهه، چون مدت ۲۲ روز از برگشتن او از جبهه نگذشته بود، از طرف خانواده از جبهه رفتن او ممانعت شد. به برادران گردان کمیل هم سفارش شده بود که از سوار کردن ایشان خودداری نمایند. ولی او به‌وسیله دوستانش به خارج از شهر نی‌ریز می‌رود تا در خارج از شهر سوار خودرو شود، ولی برادران گردان از بردن او به جبهه جلوگیری می‌کنند. بادلی شکسته و گریان و نالان به‌وسیله خودروهای عبوری خود...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید محمد قاسم عنبری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
غلامحسین ۱۳۴۷/۱/۴ در روستای مشکان نی‌ریز چون شمیم گل‌های بهاری فضای خانه را معطر ساخت و لبخند شادی را به لب‌های مادر نشاند. از همان کودکی به کار و فعالیت در کنار پدرش مشغول شد و آداب زندگی را فراگرفت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جهت گذراندن خدمت سربازی، به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در تاریخ ۱۳۶۵/۱/۲۳ به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شد. غلامحسین، انسانی مهربان، دلسوز و متواضع بود و در کنار کارهای روزانه...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید محمد حسین رهنورد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید محمد حسین رهنورد »
محمدحسین سال ۱۳۳۲ در خانه‌ای پر از مهربانی، صمیمیت و اعتقاد به مبانی انسان‌ساز اسلام در شهرستان نی‌ریز دیده به جهان گشود. پدر و مادرش به شکرانه این نعمت و عشق به حضرت مصطفی (ص) و ائمه اطهار (ع)، نامش را محمدحسین نهادند. غنچه وجود او هرروز در گلستان خانواده شکوفاتر شد تا برای آموختن در محضر استاد قرار گرفت. دوران ابتدایی خود را در دبستان بختگان با موفقیت پشت سر گذاشت و دوره متوسطه را در دبیرستان...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید حمیدرضا (عباس) بیگی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
بر ریگزار شلمچه نشسته و با خود زمزمه می‌کرد: معبودا! دیگر تاب هجران ندارم و دلم سخت تنگ پرواز است و مشتاق دیدار. پس مرا دریاب و مدت انتظار را کوتاه کن. حمید، در اولین روز از فروردین سال ۱۳۴۸ در نی‌ریز، هم‌نوای چلچله‌های بهاری شد و شادی و طرب را به میان خانواده‌ای متدین و باایمان ارمغان آورد. دوران کودکی را در دامان مادری مهربان و آغوش پدری دلسوز و مسلمان پشت سر گذاشت. هفت‌ساله بود که راهی...
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید محمد جواد همتایی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید محمد جواد همتایی »
محمدجواد، دوازدهم اسفندماه سال 1338 میان خانواده‌ای مذهبی و متدین در شهرستان نی‌ریز متولد شد و باغبانان دلسوز وی دست مهربانی و عطوفت را در پرورش او گشودند. از همان اوان کودکی تحت تأثیر محیط مذهبی خانواده‌اش از رشد مذهبی بالایی برخوردار شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان بختگان نی‌ریز طی و پس از آن ترک تحصیل کرد و به کار پرداخت. با وجود داشتن تحصیلات ابتدایی، با قرآن و کتابهای دینی خو گرفت و از زمانی که...
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید سید احمد هاشمی نژاد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید سید احمد هاشمی نژاد »
آنگاه که عزم سفر داشت،‌ به سراغ یکایک بچه‌ها رفت و صورت آنها را بوسید. همسرش با چادر سفید، یک دست آینه و آب و دست دیگر قرآن،‌ پشت سرش تا کنار در آمد. با او خدا حافظی کرد و به امید روزی نشست که برگردد. سید، رفت ولی وقتی برگشت، چادر همسرش سیاه شده بود.‌ آری! او 1322/12/28 در روستای مشکان، میان خانواده‌ای مذهبی بدنیا آمد و به دلیل پرداختن به کار کشاورزی، از نعمت تحصیل محروم...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -آشنا
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
ای آشنا ، ای آشنا بنگر مرا ، بنگر مرا با آنکه از غم خسته‌ام با آنکه من پژمرده‌ام از زندگی لیکن پشیمان نیستم ای آشنا ، بنگر مرا من دیگر اینک مرد‌ه‌ام پژمرده‌ام، افسرده‌ام از هر کمان یک نوک پیکان خورده‌ام بی بال و پر بنشسته‌ام از زندگی لیکن پشیمان نیستم بنگر مرا، ای آشنا ای همدم شبهای من ای طوطی شیوای من من گرگ باران دیده‌ام من مرد حرمان دیده‌ام بر تک خسی چسبیده‌ام از زندگی لیکن پشیمان نیستم از زنده ماندن خسته‌ام از بندگی افسرده‌ام در خویشتن گم گشته‌ام من خود نمی دانم اگر فریادهائی برزنم کس را...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -ابوذر
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
ابوذر مردی از صحرا چنان آرام بگذارد قدم بر تارک دنیا دلش آزرده از بیداد تنش فریاد و دل فریاد ابوذر مردی از صحرا ابوذر غیرتش دریا ابوذر تیغ بر قلب حکومتهای خون آشام قدم آرام می دارد ز راه رفته باز می‌گردد و راهی تازه می‌یابد ابوذر مرد حق تنها بدون ترس از خواری در این دنیا علم بنشاند بر ضد ستم بر صفحه ننگین هر تاریخ ابوذر تشنه‌ای جاوید از دریای غیرتها قدم برداشت از غفار تا کعبه وخود را می‌رساند با محمد(ص) یار می‌گردد ابوذر این وجود پاک و غیرتمند ابوذر تک...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -ایمان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
من از سرچشمه‌ای خواهم سخن گویم که هر کس نوشد از آب زلال آن برای تا ابد جاوید خواهد ماند و با فر و جلال آن ((( اگر این گل درون بوستان هر تنی روید اگر این گل درون هر چمن باشد اگر باد خزان نتواند این گل را به روی سبزه‌های هر دمن پاشد ((( من از سیاره‌ای خواهم سخن گویم که هر کس پا بدان بگذاشت قدم در دامن هستی همیشه جاودان بگذاشت ((( من امشب از تن هستی صفای جاودان آرم و با ابر جهان پیمای این بودن به روی هر کویر خشک...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -تابوت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
امشب چرا قصه من طول می‌کشد؟ شاید امید مرده ما زنده می‌شود شاید زمانه بخواهد کمک کند ما را شاید که دوست سر و سِرّ یاوری دارد ما دست بستگان زمان ما خادمان خسته ز جان بر ریگزار هستی خود گام می‌نهیم با هر امید از بودن خود شادیم و دگر باره ناامید ای ابر پاره ریز بر دشت بی‌کران باران رحمتی بیار بر این پیر پیکران...